*افتاد ز آشیانه ، مرغی زد این ترانه
یا هجر را کرانه ، یا عمر را نهایت . ( صباحی بید گلی)
*آشنائی نه غریب است ، که دلسوز منند
چون من از خویش برفتم ، دل بیگانه بسوخت . (حافظ)
*آتش عشق ترا ، گرنه شعور است چرا؟
آشنا گشت ، از آن رو خود و بیگانه بسوخت . (صحبت لاری)
*ای دل ! اول قدم نیک دلان
با بد و نیک جهان ، ساختن است . (پروین اعتصامی)
*اگر به سان شقایق ، به سینه داغی داشت
به راه تیرۀ شب ، شعله ور چراغی داشت . ( سپیدۀ کاشانی)
*آنکه چون آینه ، هر دم به خیالی است دلش
گر به عمری بکند یاد من ، آن هم کرمی است . ( صیدی تهرانی)
*ای دل ! صفای روضۀ رضوانم آرزوست
دیدار روی حوری و غلمانم آرزوست
آمد بهار و لاله و گل در چمن دمید
بستان و باغ خرّم و خندانم آرزوست
از نو بهار ، باغ و گلستان صفا گرفت
با دوست ، سیر باغ و گلستانم آرزوست . (امین میر هادی)
نظرات شما عزیزان: